سفارش تبلیغ
صبا ویژن
JavaScript Codes گلباران کردن وب لاگ JavaScript Codes بهمن 1387 - عاشقانه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----8956---
بازدید امروز: ----6-----
بازدید دیروز: ----12-----
عاشقانه

 

نویسنده: سید مصطفی کیانژاد تجنکی
شنبه 87/11/19 ساعت 7:15 عصر

حوا گناه کرد و عشق آفریده شد                     جریان آن گناه به عالم کشیده شد

آدم برای پاکی و شیطان برای نفس                 حوا به نام وسوسه ها آفریده شد

من با گناه خوردن یک سیب زنده ام           سیبی که از حوالی یک خواب چیده شد

من خواب چشم های شما را ندیده ام               اما دوباره در تن و جانم دمیده شد

حسی که عشق بازی تو باورم شود                  آهی که از تغزل نامت شنیده شد

عصیانگرم ! چو ریشه به خاکت دویده ام       هنگامه ای که پرده به نامش دریده شد

خاکی محقرم که به عشقت هبوط کرد           اشکی مکررم که به پایت چکیده شد

حوای بی گناه غزل های سرخ و ناب                 این بار در حوالی من با تو دیده شد

افتاد از نگاه شما "آدم "نجیب!                              آدم گناه کرد و غزل آفریده شد

 

 

 

 

سرگزشت غم هجران تو با شمع گفتم

آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد



  • کلمات کلیدی : هدیه
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: سید مصطفی کیانژاد تجنکی
    شنبه 87/11/19 ساعت 6:3 عصر

    بدون تو سنگم             کنار تو ابرم             بیا تا گریا کنم            سر اومده صبرم       نه گریه مونده برام    نه خنده مونده برام        فقط یه کابوسه         کشنده مونده برام         یاسی که هستی شو     به وعده هات داده

    یه بار بپرس که چرا     به این روز افتاده     همش تویه فکرم    الان توفکر چیه       کجاست چیکار میکنه      الان کناره کیه       بدون تو سنگم             کنار تو ابرم         بیا تا گریا کنم            سر اومده صبرم         اگه یه روز مردم     بیا و گریه کنان         یه شاخه نیلوفر بزار رویه قبرم   

     

     



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: سید مصطفی کیانژاد تجنکی
    شنبه 87/11/19 ساعت 6:1 عصر



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: سید مصطفی کیانژاد تجنکی
    پنج شنبه 87/11/17 ساعت 9:43 صبح

    چند تا عکس عاشقانه

     

     

    کردم گنهی دوش که زنهار ندانید
    بی خود شدم از خود که انگار ندانید
    صبح مست گنه دوش به رقص آمدم اما

    در گوشه خلوت که اسرار ندانید

    زین پس کنم هر شب گنه دوش که ناچار

    در سعی جهودم که اصرار ندانید

    ساقی بده جامی دگر از آن می زرین

    من مست رخ اویم که هشیار ندانید

     

     

     

     

     



  • کلمات کلیدی : عاشقانه ترین شعر ها و حکایت ها
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: علی محمودی
    چهارشنبه 87/11/16 ساعت 6:5 عصر


    می خواهم تمام (دوستت دارم ) های دنیا را بقاپم و به پای تو بریزم. می خواهم با دوستت دارم تو را نقاشی کنم.می خواهم با دوستت دارم تو را بپوشانم. می خواهم با دوستت دارم تو را زندگی کنم. می خواهم به مادرم بگویم که اگر برای باری دیگر به دنیا آمدم چیزی جز دوستت دارم یادم ندهد تا همه را یکجا به عزیزم هدیه کنم. شاید باور کنی که

    دوستت دارم.



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
       1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • 01
    گله
    من و خواجه
    کاش بودی...
    زنگ شاد ...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • دسته بندی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • آوای آشنا

  •